اولین مشقی که نوشتی یادت هست؟

مخمل: نمی شه بمونی؟ آخه اگه بری جات تو خونه خالی می مونه....
هاپوکومار: مخمل کوماراهه، زندگی همینه، یک روز آمدن کرتاهه، یک روز هم رفتن کرتاهه !

یه زمانـــــی حاشیه ی دور فرش، پیست اتومبیل رانی مون بود...

سلام سوسیس! تو یه مورچه ندیدی؟!
ااا، من به یک سوسیس سلام کردم ...

کسی پیدا میشه اینجا با سگا خاطره نداشته باشه ؟

آی بچه ها براتون قصه دارم
قصهء میو میو که مثال گربه هاست
و لیکن اون گربه نیست
راکونه
اونا شکل گربه هان
راکونه کارای عجیب غریبی می کنه
مثال شعبده بازها یهویی ورد میخونه عوض میشه
شیره رو موش می کنه
موشه رو شیر می کنه
سوسکه رو غول می کنه
فیلو مورچه می کنه
حوضو استخر می کنه
گاهی وقتها خودشو شکل پرنده می کنه
میره طاق آسمون
پر پرواز نداره ولی پرواز می کنه
با خوبا ملایم و خوش رفتار
بدا رو دوست نداره
راستی بگم اسم قصه مون چیه
نه بابا خودم میگم:میو میو عوض میشه

کیا از اینا داشتن ؟!
این مثلا یکی از قهرمانهای اسباب بازیامون بود

یادتونه ؟!
دخترا خیلی از اینا جمع میکردن ...

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک

خونه ی مادربزرگه هزارتا قصه داره....

کی یادشه ؟!

مونگاااااااااااااا رو کسی هست یادش باشه ؟

هادی و هدا رو کیا دوست داشتن ♥

- ما همون نسلی هستیم که اگه بمیریم و بریم اون دنیا هم باید زنگ بزنیم به مامانمون بگیم رسیدیم!
- این همه خاطرات خوب داشتیم ولی نسل ما بچگی نکرد, همیشه ازمون انتظار میرفت که آدم بزرگ باشیم !
- از تفریحات سالم ما دهه شصتی ها این بود که دستمونو با آب خیس میکردیم، میپاشیدیم رو بخاری نفتی... تییییسسسسس صدا میداد... خر کیف میشدیم!
نظرات شما عزیزان: